ماجرای ما و نگار 2

از مدرسه اومدم خونه ، غذا حاضر نبود
طبق معمول شروع کردم به غر زدن که چرا غذا نیست و اینجا آفریقایه و غیره !
حرفای من که تموم شد نگار چند ثانیه اینجوری نگام کرد => :(
بعد به مامانم می گه : چرا غذا دلست نکردی ؟ دوس دالی بچت از گلسنگی بمیله ؟! تو چه مادری هستی ؟!

کلا" برادرزاده دلسوزی دارم :D

بی مسیولیت

باور کردن ِ وجود خدایی ماورا الطبیعه ، که تمام اتفاقات را رقم می زد ، آسان تر از باور ِ مسیولیتیست که انسان در برابر زندگی دارد...

پ.ن : اینایی که هر چی می شه و هر چی بلا سرشون میاد میگن خواست خدا بود ! برادر من ، خواهر من ، خدا مسیول حماقت تو که نیست !

اعتراف

واقعیاتی هستند که نمی خواهی به زبان بیاریشان
می دانی وجود دارند
کتمانش می کنی
ولی از گفتنش می ترسی
می ترسی خودت هم باورش کنی
خوره روح ِ انسان همین واقعیات است...

بابا عالم !

دبیر دینی : علم پیامبر و امامان بی انتهاس ، چون از قرآن منشا گرفته، مثلا" شخصی پیش امام علی اومد و در مورد نحوه اندازه گیری حجم یه جسم پرسید ، اونم یه روشی مشابه روش ارشمیدش (!) بش یاد داده (اینو نگفتا ، توضیح داد کامل چجوری)
ما : خب ؟ :|
دبیر دینی : خب حالا امام علی ما عالم تر بوده یا ارشمیدس اونا که مال قرن نوزدهمه ؟!

و در اینجا فک ما به زمین افتاد !

خداحافظ گری کوپر 4

البته نمی شد گفت که جایی که صحبت از ابدیت در میان است ، یک قایق موتوری ، آن هم بسته به ساحل در ژنو ، جای دلخواهی است و در تمام اینها یک جور درماندگی جوجه از لانه افتاده محسوس بود ، هرچند که لانه ای هم وجود نداشت.

پ.ن : میدونم پوست کتاب کنده شد ، ولی انقدر این واسم جالب بود که نتونستم نزارمش !

ماجرای ما و نگار

مامانم : نگار ، بریم خونتون یکم پلی استیشن یادم بدی ؟
نگار : نه بدردت نمی خوره ، بازیاش فکریه

بچه 4 ساله درین حد تیکه می ندازه ! :D

ماجرای من و نگار

نگار اسم برادر زادمه. یه دختر بچه اش که تا چند روزه دیگه 4 سالش می شه.
چند روز پیش اومده بود خونمون ، کت و شلوار عموشو (یه عموی دیگه !) از چوب لباسی ورداشته و فرار می کنه !
بش می گم نکن بچه ، اگه خراب بشه که عمو دیگه عروسی نمی کنه !
میگه این که واسه عروسی نیست
می گم هست
اونم می گه اگه بود ازون خط قرمزا هم داشت !


پ.ن: باباش توی عروسیشون کروات قرمز زده بود :)

زندگی من

میان چهاردیواری که اطاق مرا تشکیل میدهد و حصاری که دور زندگی و افکار من کشیده ، زندگی من مثل شمع خرده خرده آب میشود
نه ، اشتباه می کنم
مثل یک کنده هیزم تر است که گوشه دیگدان افتاده و به آتش هیزم های دیگر برشته و زغال شده ، ولی نه سوخته است و نه تر و تازه مانده
فقط از دود و دم دیگران خفه شده.

بوف کور / صادق هدایت

نسازید تورو خدا

یه معلم عربی (منظور قومیته ، نه درس !) داشتیم ، توی راهنمایی
حدود 50-60 درصد از عرب زبان ها (ساکن اهواز) ، "س" را "ز" تلفظ می کنن
خلاصه این همیشه می گفت : من دوز دارم بهتون بیز بدم !

الان که دیدم مد شده تو گودر می گن "دوز دارم" لازم دونستم منشاش رو هم بگم :دی

پ.ن : "حتی" هم کاربرد شدیدی داره تو اهواز !
پ.ن 2 : فارسی رو پاس بدارین و اینا :))

ناتور دشت

آدم فکر می کنه چون آدم مهربونیه داره گریه می کنه ، ولی ازین خبرا نبود . من بغلش نشسته بودم و خوب می دونم . یه بچه همراهش بود که طفلک خیلی خسته شده بود و می خواست بره دستشویی . ولی خانومه هی بش میگفت آروم بگیره و مواظب رفتارش باشه
اندازه یه گرگ مهربون بود
بعضیا اینطورین ، واسه یه فیلم چرت و پرت اشک میریزن ، ولی تو بیشتر موارد حروم زاده های پستین ، جدی می گم !

ناتور دشت / جی.دی.سلینجر

آخر ِ نمایش

وقتی یه کتاب ، فیلم ، یا هر جور داستان و قصه ای رو می کنید ، خودتونو توی دنیای اون قصه تصور می کنید
با شخصیتاش زندگی می کنید
باهاشون ماجراجویی می کنید
لحظه به لحظه همراهشونید
ولی یه واقعیت هولناک توی تمام قصه ها هست
اونم "پایان"ه
آخر داستان که می رسه ، آدم مجبوره از دنیای خیالیش بکشه بیرون و واقعیت دور و برش رو ببینه
تمام اون شخصیتا دیگه راه خودشونو رفتن ، تورو تنها گذاشتن
این حس تنهایی بعد از "پایان" منو از درون می بلعه
واسه همین از هر چیزی که "پایان" و تنهایی داشته باشه فراریم...

خداحافظ گری کوپر 4

-جس ، میلیون ها و میلیارد ها آدم توی دنیا هست که همه شون می تونن بی تو زندگی کنن.اما آخه چرا من نمی تونم.این دردرو کجا ببرم؟
من نمی تونم بی تو زندگی کنم . کاری که هر کسی می تونه بکنه ، کاری که از یه بچه پنج ساله هم برمیاد از لنی بر نمیاد. تو هیچ سر در آری؟

میوه ممنوعه

چند بار بگویم طبیعتت زیباست ؟
فرشتگان از خاک نیستند
و مثل انسان ها گناهکار نیز
حتی میوه ممنوعه ای نچیده اند

و تو هم از جنس آنهایی
از جنس آسمان
شاید ، میوه ممنوعه تو ،
قلب کوچک من بوده
قلبم را ربودی و زمینی شدی ، مگر نه ؟
اما ،
تو هنوز فرشته ای
دلت این را گواهی می دهد...

خداحافظ گری کوپر 3

من نمی گویم که دوگل با یهودیها دشمن است . ابدا" ! برای او مردم همه سر و ته یک کرباسند. او با یهودی ها دشمنی ندارد ، اما سرشان منت می گذارد که ندارد . و این یک جور فاشیسم است

مردم با معرفت !

زنگ زدم تاکسی سرویس ، وقتی آدرس و اینارو دادم گفتم "متشکر ، خدانگهدار" ، بعد اون منشیه هم می گه "قربان شما ! سلام برسونین!"
من الان دقیقا" از طرف کی به کی باید سلام برسونم ؟ :|

قدرت IQ

توی آزمون کانون فرهنگی آموزش ( قلمچی !) همه سوالات رو عمدا" غلط زدم !
به جز دو درس همه درصدشون منفی شد !
اونوقت 144 نفر ترازشون (=نمره خام) بالاتر از منه :|

خداحافظ گری کوپر 2

"+ خوب ، اگر با کلمات میونه ندارید ، چطور فکر می کنید ؟
- سعی می کنم اصلا" فکر نکنم ، قربان . ولی بعضی وقتها خیال پردازی می کنم.
+ مگر با هم فرق دارند ؟
- بله ، قربان ، خیلی فرق دارن. خیال پردازی برای اینه که آدم به چیزی فکر نکنه . اونوقت خیلی خوشه."

کلانتر و لنی

خداحافظ گری کوپر

"آن قدر لبخند زده بود که عضلات صورتش گرفته بودند . بیچاره فاحشه ها که تمام روز باید لبخند بزنند بعد از یک روز کاری چه حالی باید داشته باشند"
لنی

برزخ

لذت داره که موقعیتتو درک کنی و تکلیفتو بفهمی
سردرگمی بد دردیه

صدا و سیمای بی ادب

رفتم چند دقیقه نشستم پای تلویزیون
من : این نامزدشه ؟
مامان : نه دوست دخترشه :|
من : چرا تو فیلم آزاده ؟ منم می خوام ! :ِدی
مامان : پاشو برو :| بد آموزی داره واست :| فارسی 1 نگا کن ولی صدا و سیمای خودمون نه !

جا داره بگیم : صدا و سیمایه داریم ؟

Damn Farsi1

لعنت به تولد
لعنت به فارسی 1
لعنت به هر کی که فارسی 1 میبینه


پ.ن : از عوارض 3 ساعت بالا سر کارگر بودن (توی روز تولد) واسه نصب یوتل ست که مامان جان فارسی 1 تماشا کنن :|
ملت بیکارن بخدا !

سنت ِ رحیم پورازغذی

یامین پور : جوانانی هستند در تهران ، و به خصوص شمال شهر تهران ، که ماشین خوب سوار می شن ، وضع مادی خوبی دارند ، تحصیلات خوبی دارند ، خانواده متمکنی دارند ، ولی ازدواج نمی کنند !
مامانم : لابد طرفشم الان جواب می ده مرده شور هیکلشونو ببره !

وضع خونه ما اینجوریاس دیگه :|

جریمه

بیمناکم...
می ترسم جوون مردم که با دوست دختر محترمه توی خیابون راه می رن ، این خانوم چند بار جریمه شده باشه ، این دفعه آخر دیگه ببرن پارکینگ بخوابوننش !
این آقا پسرم به جرم نداشتن گواهینامه [ازدواج] بازداشتش کنن !
خداییش مملکته داریم ؟

خیلی دور

روزی که با رفتن آخرین روحانی از ایران [یا از دنیا !] ، نسل این جاندار منقرض بشه ، روز آزادیه ماست